توضیحات
دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد
پایاننامه دوره دکترای علوم اقتصادی
(گرایش اقتصاد اسلامی)
مدل اسلامی-ایرانی عدالت بین نسلی در بهرهبرداری از منابع طبیعی پایانپذیر؛ مطالعه موردی منابع نفت ایران
دانشجو:
ابوالقاسم توحیدینیا
استاد راهنما:
جناب آقای دکتر زاهدی وفا
اساتیدمشاور:
جناب آقای دکتر عسگری
جناب آقای دکتر صادقی
شهریور ۱۳۹۱
چکیده
همانطور که از عنوان این رساله برمیآید موضوع مورد بحث در آن، عدالت بیننسلی در بهرهبرداری از نوع خاصی از منابع طبیعی پایانپذیر یعنی نفت است البته با رویکرد اسلامی و با ملاحظه شرایط کشور ایران و در این بین از ابزار مدلهای اقتصادی هم جهت تکمیل تحلیلها بهره برده میشود.
در این پژوهش دو تعریف « اعطاء کل ذی حق حقه» و «وضع الشیء فی موضعه» به عنوان تعاریف مختار، مبنای تحلیل آیات و روایات قرار گرفتهاند که ماحصل آن، استخراج ملاک اولی برای عدالت بیننسلی مبتنی بر میزان شایستگی و کارآمدی یک نسل است. بر اساس این ملاک یک نسل باید بتواند در عین استفاده از منابع طبیعی، حداقل به همان میزان از سایر سرمایه ایجاد نماید تا عدالت مراعات شده باشد. اگر این توانمندی در یک نسل وجود داشت حق بهرهمندی از این منابع یا درآمد حاصل از فروش آنها را خواهد داشت و در غیر این صورت از آنها محروم میگردد.
اما در ادامه بحث شده است که محروم کردن یک نسل (نسل حاضر) – که نمیتواند یک مقدار مشخص از سرمایه طبیعی را با بهرهبرداری و استفاده، به همان میزان از سایر سرمایهها تبدیل نماید و در واقع از کارایی لازم در تولید برخوردار نیست- از بهرهمندی از درآمدهای این منافع در شرایطی که کشور به این درآمدها به شدت وابسته است، خودش بر مبنای تعریف عدالت به وضع الشیء فی موضعه عادلانه نیست زیرا این اقدام قوام اجتماع را از هم پاشیده و نظام اقتصادی را به مخاطره میاندازد علاوه بر اینکه توازن میان آن نسل و نسلهای آتی را نیز دچار خدشه خواهد ساخت. لذا در چنین شرایطی باید از ملاک فوق عدول کرده و اجازه داد آن نسل از این منابع به میزان حداقلی که مرتفع کننده نیازهای ضروریاش است، استفاده نماید.
اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود آن است که در شرایط وابستگی به نفت آیا در بهرهبرداری از درآمد حاصل از فروش نفت باید تنها به تأمین هزینههای ضروری بسنده کرد و مابقی این درآمد را بلا استفاده باقی گذاشت؟ در پاسخ به سؤال فوق بحث شده است که بلااستفاده گذاشتن این درآمدها با موضع قوام در مصرف منافات داشته و لذا عادلانه نمیباشد زیرا اولاً در شرایط وابستگی شدید کشور به نفت خام عدم استفاده از مابقی درآمد به اینجا ختم خواهد شد که نسل فعلی در سال بعد هم به میزان نیازهای ضروریاش از این درآمد منفع گردد و در سال بعد از آن هم همینطور و … تا شاید در آینده نامعلومی قابلیت و کارآمدی لازم را در جهت بهرهمندی عادلانه از این درآمدها کسب نماید که در آن تاریخ دیگر اصلاً معلوم نیست چیزی از این درآمدها باقی مانده است یا خیر زیرا هر ساله از میزان آن کاسته میشود. ثانیاً با توجه به بحث تورم کاملاً مشخص است که ارزش این منابع ارزی در صورت بلااستفاده ماندن در طول زمان کاهش مییابد. بنابراین، شرط رعایت حق مال و از جمله پول و درآمدها در این است که به بهترین نحو مورد استفاده قرار بگیرد. در این صورت مسلم است که سرمایهگذاری کردن درآمدهای نفتی حتی در این شرایط ناکارآمد بهتر از خرج کردن و تمام کردن آنها یا بلا استفاده گذاشتن آنها است لذا رعایت حق پول اقتضاء میکند این منابع ارزی هرچند بطور ناکارآمد سرمایهگذاری شوند. در اینجا است که پای نرخ تنزیل عادلانه در سرمایهگذاریها به میان آمده و بحث شده است که به لحاظ نظری در چنین شرایطی نرخ تنزیل عادلانه نرخی منفی و بین صفر و منفی یک خواهد بود. رویکرد فقهی به عدالت بیننسلی گام بعدی است که در این تحقیق بدان پرداخته شده و نشان داده شده است که رویکرد فقهی به عدالت بیننسلی ما را به همان نتایجی خواهد رساند که در رویکرد فلسفی فوق مطرح گشت.
سرانجام هم مباحث کاربردی عدالت بین نسلی در بهرهبرداری از منابع نفت کشور با رویکرد اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور ابتدا یک مدل کلان اقتصادی معرفی شده و با استفاده از آن، شرایط اقتصادی کشور به لحاظ تحقق عدالت بیننسلی در بهرهبرداری از منابع نفتی بررسی گشته و مشخص شده است که نحوه فعلی بهرهبرداری از درآمد این منابع عادلانه نیست. سپس با وارد کردن قید عدالت بیننسلی در مدل –یعنی پسانداز و سرمایهگذری تمام درآمد حاصل از فروش نفت خام- شرایط بهرهبرداری عادلانه از این منابع بدست آمده است که بر اساس آن، در شرایط فعلی نرخ تنزیل یک نرخ مثبت است اما با ورود قید مورد نظر، نرخ تنزیل مقداری بین صفر و منفی یک را اختیار میکند. و در پایان فصل نیز سعی شده است با ارائه راهکارهای سیاستی، چگونگی حرکت به سمت تحقق عدالت بیننسلی تبیین گردد.
واژگان کلیدی: عدالت بیننسلی، منابع طبیعی پایانپذیر، نرخ ترجیح زمانی، مدل نسلهای همپوشان
الخلاصه:
کما یتضح من عنوان الأطروحه فموضوعها هو العداله بین الأجیال فی استخدام مورد خاص من الموارد الطبیعیه غیر المتجدده، و هو النفط و ذلک من خلال النهج الاسلامی و بالنظر إلی الظروف الخاصه فی إیران. ولهذا الغرض تستخدم النماذج الاقتصادیه کأدوات للتحلیل.
و قد اخترنا فی هذه الدراسه تعریفین للعداله، هما «إعطاء کل ذی حق حقه» و «وضع الشیء فی موضعه»، لتحلیل الآیات و الروایات. و علی اساس هذا التحلیل، تمَّ استخراج معیار ابتدایی للعداله بین الأجیال یقوم علی أساس مدی الاختصاص و الکفاءه فی الجیل المطلوب. وفق هذا المعیار، یجب أن یکون الجیل المطلوب قادراً علی إنتاج نفس الکمیه على الأقل من الأصول الأخری عند استخدامه القدر المحدد نفسه من المورد الطبیعی غیر المتجدد . إن کان هذا الاختصاص موجوداً فی النسل فإن هذا النسل له حق المنفعه من الموارد أو العائدات الحاصله من بیعها وإلا فهو یحرم من هذا الحق .
من خلال متابعه البحث نجد أن حرمان الجیل (الجیل الحالی)- لأنه لایستطیع تحویل کمیه محدده من الموارد الطبیعه إلى نفس الکمیه من الأصول الأخرى- من مورد طبیعی غیر متجدد (النفط هنا) أو عائدات هذه الموارد فی بلد یعتمد دخله بشکل کبیر على هذه العوائد فإن هذا بحد ذاته مخالف لمفهوم العدل القائم على أساس «وضع الشیء فی موضعه ». لأن هذا العمل یسبب انهدام المجتمع و انهیار النظام الاقتصادی بالإضافه إلی إیجاد الخلل فی التوازن بین الجیل الحالی و الأجیال الآتیه. لهذا یجب الانحرافمن المعیار الابتدایی و تجویزاستخدام الموارد علی الحد الأدنی للحاجات الضروریه للجیل الحالی.
و السؤال الذی یطرح هنا فی ظل الشروط المتعلقه بالنفط هو أنه: هل یجوز الاستفاده من العوائد الحاصله من بیع النفط لتأمین النفقات الضروریه فحسب وترک بقیه العائدات من بیع النفط بدون استفاده ؟ فی الإجابه عن هذا السؤال ومن خلال البحث نجد أنه ترک هذه العوائد من دون استفاده یتنافى مع مسأله القوام فی الاستهلاک، وهذا یعتبرغیر عادل ,لأنه أولاً فی الظروف المتعلقه فی البلد الذی یعتمد بشکل أساسی على النفط الخام عند عدم الاستفاده من الفائض المتبقی من العوائد هنا سیؤدی إلی استهلاک المورد على الحد الأدنی للحاجات الضروریه للجیل الحالی فی العام المقبل، حیث أن الجیل الحالی فی السنوات القادمه سیستفید من هذا العائد فی احتیاجاته الضروریه وهکذا فی السنوات التالیه…..حتى إنه یصبح من الممکن فی المستقبل الحصول على معیار العداله فی هذه العوائد ,مع أنه من غیر المعلوم أ یبقی شیءٌ من هذه العوائد إلی ذلک التاریخ أم لا؛ لأن هذا المعدل ینخفض سنویا بشکل متزاید . ثانیا فیما یتعلق بمسأله التضخم فإن ترک بقیه العوائد من دون استفاده یعمل على تخفیض قیمه العمله مع مرور الزمن. و بناء علی ذلک فشرط مراعاه حقوق الملکیه و العوائد یستلزم استثمارها بالشکل الأمثل، مع ذلک البدیهی أن استثمار العواید النفطیه فی ظل هذه الظروف غیر الفعاله أفضل من صرف و إنفاق هذه العوائد أو عدم الاستفاده منها. و لذلک فسعر الخصم العادل للاستثمار فی هذه الظروف من منظور نظری یأخذ قیمه بین الصفر و الواحد السالب.
فی الخطوه التالیه سیتم استخدام المنهج الفقهی لتحلیل العداله بین الأجیال، فیکون البحث فی أنههل النهج الفقهی سیتوصل إلی نفس النتائج التی حصلنا علیها من خلال البحث فی النهج الفلسفی السابق. و فی النهایه سنتحدث عن جوانب العداله التشغیلیه بین الأجیال فی استخدام موارد النفط فی إیران وفقاً للنهج الإسلامی. لهذا فی البدایه نقدم نموذجاً اقتصادیاً کلیاً وعن طریق استخدام هذا النموذج الکلی یتم التحقق من عدم عداله الطریقه المستخدمه فی الاستفاده من العوائد النفطیه فی هذا الزمن. و بعد ذلک وعن طریق إدخال قید العداله بین الأجیال فی النموذج الکلی (یعنی ادخار واستثمار کل العوائد الحاصله من بیع النفط الخام) و بالاستناد للنتائج الحاصله فإن سعر الخصم فی المستقبل یأخذ قیمه ایجابیه أما مع دخول القید فإن معدل تخفیض المستقبل یأخذ القیمه بین الصفر و الواحد السالب، و فی نهایه البحث یتم عرض الحلول السیاسیه لمعرفه السبُل لتحقیق العداله بین الأجیال.
المصطلحات الرئیسه:
العداله بین الأجیال، الموارد الطبیعیه غیر المتجدده، معدل الترجیح الزمنی، نموذج تداخل الأجیال.
Abstract
As it is clear from the name of dissertation, its subject is intergenerational justice in utilizing the oil resources as one of exhaustible natural resources but from Islamic point of view and according to Iran’s economic circumstances and hence the economic models have been used as one of analytical instruments for analyzing.
Two definitions of justice “to give any rightful person his right” and “to put anything in its position” have been selected as our fundamental definitions for analyzing the verses of the Quran and the Infallible Imams’ speeches. It has been considered as the first criterion of intergenerational justice based on the merit and efficiency of a generation. According to the criterion, justice between generations requires that the current generation can transform a specified amount of exhaustible natural resource to at least the same amount of sustainable capitals. If the generation can do this, it is meritorious in utilizing the exhaustible natural resource or its revenue and vice versa.
It is also discussed that deprivation of current generation of utilizing the exhaustible natural resource -because it is not merit according to the criterion- is not just because of the second definition of justice. In other words, in the current situation when the country is dependent on oil revenue seriously, deprivation of current generation results in collapse of the society and considerable instability and imbalance between current and future generations that is not just according to the second definition. Therefore, in the circumstances it is necessary to deviate from the criterion and allow the current generation to utilize the exhaustible natural resource for only its essential needs.
But, in dependency circumstances should we expend the oil revenue only for essential needs and so shouldn’t we use the remains i.e. should the excess revenue remain useless? To answer these questions it will be discussed that the excess of oil revenue being useless is inconsistent with the stability position that is introduced by the second definition and therefore is not just. Because firstly oil uselessness will result in utilizing oil revenue for essential needs in next year and two years later and so on by unknown future that the current generation becomes meritorious in utilizing the exhaustible natural resource while we don’t know in that time if there is any oil or not. Secondly, According to inflation phenomenon it is clear that the value of currency resources will be decreased continuously if they remain useless. So, the condition of regarding the right of property particularly the right of money requires that these resources be used at their. If so, surely investing the oil revenue is better than leaving about the just discount rate in investments. So it has been discussed that the just discount rate is between zero and minus one theoretically.
Also, juridical approach to intergenerational justice has been considered in the research as the next step and it has been shown that the approach results in the same conclusions of philosophical approach.
Finally, the applied analysis has been considered on intergenerational justice in utilizing Iran oil resources from Islamic point of view. Hence, at first a macroeconomic model has been developed. According to the model the current utilization of oil revenue is not just. Then we imposed the first criterion of intergenerational justice to the model as a constraint –i.e. we save and invest the total crude oil revenues- and determined the just utilization of oil revenue. The research shows that the discount rate is positive in current situations but after entering the constraint its amount is between zero and minus one. At the end have been explained some policies for moving to intergenerational justice.
Keywords:
Intergenerational Justice, Exhaustible Natural Resources, Time Preference Rate, Overlapping Generations Model
Imam sadiq(a.s) university
A thesis Presented for the degree of PHD
in Economic sciences
Faculty of Islamic study and Economics
The Islamic _ Iranian Model of Intergenerational Justice in Utilizing the Exhaustible Natural Resources; Case Study: Oil Resources of Iran
Student:
Abolghasem Tohidinia
Supervisor:
Mohammad Hadi Zahedivafa PHD
Advisors:
Mohammad Mahdi Askari PHD
Mahdi Sadeghi Shahdani PHD
September2012
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.